مناجات با امام زمان عج الله تعالی فرجه
روی تـو را ز چـشـمۀ نـور آفـریـده اند لـعـل تـو از شـراب طهـور آفـریـده اند خورشید هم به روشنی طلعت تو نیست آئــیــنـۀ تـو را ز بــلــور آفــریــده انـد پنهان مکن جمال خود ازعاشقان خویش خـورشیـد را بـرای ظهـور آفـریـده اند منعم مکن زمهر خود ای مه!که ذرّه را مفتـون مهر و عـاشـق نور آفـریـده اند خــیــل مـلـک ز خـاک در آســتـان تـو مشتـی گـرفـته، پیکـر حـور آفـریده اند عیسی وظیفه خوان لب روحبخش توست کز یـک دم تو نـفـخۀ صور آفـریده اند از پرتو جمـال تو در کـوه و بـرو بحر سیـنای عـشق و نخلـۀ طـور آفریده اند آلـوده ایــم و بــیــم به دل ره نـمی دهـیـم از بس تو را رحیم و غـفـور آفریده اند سـرمایــۀ سـرور دل ما ز درد نـیـست درد تـو را بــرای سـرور آفــریـده انـد عمری اسیر هجـر تو بود وفغان نکرد بــنگـر دل مرا چـه صبـور آفــریده اند از نـام دلـربــای تو هـمّـت گـرفـتـه انـد تـا بـرج آخـــریـن شـهــور آفــریـده اند عشـاق را به کـوی وصال تو ره نبـود ایـن راه دور را به مـرور آفــریـده انـد پـروانه را درآتش هجران خود مسـوز کـو را برای درک حضور آفــریـده اند |